سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

گلادیاتور زندگیت باش!!!

یک روز جمعه

شاید آخرین جمعه هاست که دارم اینجا سپری میکنم.

تصمیم جدیدی برای زندگیم گرفتم،میدونم که  دشواریهای زیادی پیش روی من خواهد بود،میدونم که باید خیلی بیشتر از قبل محکم و قوی باشم و هزار و یک چیز دیگه رو هم میدونم.

دیروز یک دوست خیلی خوب بهم میگفت سادگی و مظلومیت تو چشمام موج میزنه.

آره!

شاید واقعاً همین  طوره چون من آلوده با خیلی چیزا نشدم

من یک خائن نبودم و نخواهم بود

من همش سعی کردم هر جا و در هر موقعیتی که هستم واسه همه مفید و موثر باشم.

 اما به خدا خسته شدم...........

میخواهم برم یک جائی که دیگه کسی نباشه

چقدر مسائل و بحرانها رو به تنهایی اد اره کنم و سعی کنم که ظرفیتم رو واسه همه چیز و همه کس بالا ببرم

پس من چی؟

خودم چی؟

واقعاً کی به فکر منه؟

کی گوش شنواست واسه من؟

کی میخواهد تو حل بحرانها به من کمک کنه

میخوام داد بزنم که   بسه............بسه..............بسه..........

نمیتونم این همه از آن همه باشم

نزدیکترین ها هم نمیدونند تو چه حالی داری

نمیخواهم کسی ازم سوال کنه

واقعاً نمی خواهم دلیل خوشحالی و ناراحتیم رو به کسی توضیح بدم.

میخواهم رها باشم

آزاد باشم

آخه مگه من به کی چیکار دارم؟

مگه من به کی بد کردم؟

مگه چه اشتباهی رو انجام دادم؟

باز هم میگم

بارها و بار ها تکرار میکنم

تو تنهایی

در این حیات تنهایی

همه کنارت هستن اما آخرش تو هستی

تک و تنها

حتی در بحرانها نزدیکترین دوستان و نزدیکانت بیگانه میشن

اون وقت این گوی و میدان

مبارز و یکه تاز میدان توئی

لشکری که به دنبالتند سیاهی لشکرند

تو باید یک گلادیاتور باشی..................

گلادیاتور زندگیت.